چهارشتیه 97/12/15

ساخت وبلاگ

امکانات وب

سلام

 

امروز که همراه خواهرم در اتاق انتظار یخش کمیو تراپی منتظر مادر بودیم تا سرمش تمام شود . سه تا خانم با یه آقا وارد سالن انتظار شدن یکی از خانم ها پرونده به دست رفت و بقیه نشستند .

مدتی بعد خانم برگشت پیش خانمی که ماسک داشت امد و چشمانی پر اشک داشت اما خودش رو کنترل می کرد .

لحظه ای بعد دختر ماسک دار از سالن خارج شد و در سالن مریض ها کنار در بر روی زمین نشست بطوری که دیگه دیده نمی شد. یکی از پرستار ها به طرف او رفت اما زود برگشت.

خوب که نگا کردم دیدم یکی از همراه های اون دختر همکلاسی راهتمایی من نسرین بود. اوتا سراغ دختر رفتن این بار همگی با چشمانی اشکبار او رو اوردن. 

با دیدن اونا من هم به گریه افتادم خواهرم می گفت روحیه داشته باش . بچه های مهدی برادرم درکنارم بودن گفتن بگذار گریه کنه دلش باز شه.

97/12/16...
ما را در سایت 97/12/16 دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : notbookpari بازدید : 174 تاريخ : پنجشنبه 16 اسفند 1397 ساعت: 5:22